تاثیر مشاجره والدین بر فرزندان
نزاع و اختلاف والدين بر روي خصايص رواني كودك اثر نامطلوب ميگذارد و چنانچه اين ارتباط خصمانه باشد، زمينههاي فراواني را براي تخريب زندگي كودكانه فرزند فراهم كرده، آرامش و امنيت را از زندگي او سلب ميكند. اختلافات والدين، شدت و تداوم آن موجب ناامني اضطراب آور و صدمه به احساسات و عواطف كودكان شده و زمينه را براي ارتكاب به بزهكاري فرزندان فراهم ميكند.
اگر محيط خانوادگي دوستانه نباشد، كودكان مخصوصا دخترها در مواقع حساس كه دچار بحرانهاي روحي ميشوند، ديگر نميتوانند مشكلات خود را با خانواده در ميان بگذارند و از اينجاست كه گرايش به بزهكاري از همان سنين كودكي آغاز ميشود.
حفظ كانون خانواده
جوزف هوپر، پژوهشگر مسايل خانواده معتقد است زماني بقاي يك زندگي خانوادگي براي كودك مفيد است كه درگيريها و مشكلات اعتقادي و سليقهاي والدين محسوس نباشد، زيرا در غير اين صورت دوام يك زندگي نه تنها به سود كودك نيست بلكه باعث تشديد تشويقهاي ذهني و مشكلات روحياو ميشود. واقعيت اين است كه بسياري از خانوادهها بدون اينكه درگيريهاي شديد يا اختلافات عميق داشته باشند از هم پاشيده ميشود. در ايالات متحده آمريكا به والديني كه مشكلات جدي با يكديگر ندارند پيشنهاد ميشود كه سريع تصميم به جدايي نگيرند بلكه كانون خانواده خود را حفظ كنند و در صورت باقي ماندن مشكل، پس از سپري شدن دوران بحراني فرزندانشان تصميم به جدايي بگيرند. البته اين مسئله تنها شامل خانوادههايي ميشود كه مشكلات و درگيريهاي آنها اندك است زيرا زندگي كردن كودك در يك خانه پرتشنج و پردرگيري، نه تنها تاثير مثبتي بر ذهن و رفتار او ندارد بلكه آسيبهاي بسيار جدي به روح و روان او وارد ميكند.
كودك آزاري ناآگاهانه
از سوي ديگر كودك آزاري هم ميتواند به طور آگاهانه و ناآگاهانه از سوي والدين انجام بگيرد. هر كودك حقوقي دارد و اگر حقوق او به خطر بيفتد دچار آزردگي ميشود. والدين و اطرافيان كودك هر گاه خواستههاي طبيعي و نيازهاي اساسي كودك را تامين نكنند، عمل كودك آزاري اتفاق افتاده است و از آنجايي كه يكي از حقوق كودك داشتن محيط امن و آرام در خانه است پس مشاجره والدين با يكديگر به نوعي كودك آزاري ناآگاهانه است. پدر و مادر كودك همان طور كه حق تنبيه بدني او را ندارند، نبايد او را به لحاظ روحي رواني مورد آزار قرار دهند.
اگر در خانواده به عنوان اولين گروه اجتماعي كودك در آن رشد ميكند انسجام و يكپارچگي نباشد در ابعاد بزرگتر يعني در جامعه نيز انسجام و يكپارچگي از بين ميرود زيرا فرد در قدم اول آموزش برقراري اين گونه روابط را در خانواده ميآموزد. زماني كه در يك خانواده پدر و مادر بر سر كوچكترين مسايل جلوي چشم كودكان خود با هم مشاجره كرده و اوضاع خانواده را متشنج ميكنند اين كار آنها به مرور زمان آثار سو و منفي خود را بر كودكان به جا ميگذارد. از اولين نشانههاي آن بياحتراميبه والدين است كه به مرور زمان اين مسئله در ابعاد بزرگتر و در سطح جامعه به اشكال متفاوت ظاهر ميشود. كودكي كه ناظر مشاجره پدر و مادر است دچار مشكلات رفتاري مانند پرخاشگري ميشود. اين را هم بدانيد كه آثار مخرب مشاجرات سخت و جدي والدين حتي از تاثيرات طلاق نيز طولانيتر است. از سوي ديگر نتايج يك پژوهش دانشگاهي نشان داده آن دسته از مردان و زناني كه در دوران كودكي خود، شاهد مشاجره والدين و يا قرباني آزار آنها بودهاند در آينده نيز اينگونه رفتارها را با همسر خود بكار ميبرند. زيرا فرزندان به صورت غيرارادي و با مشاهده رفتار الگوهايشان يعني والدين به تكرار چنين رفتارهايي ميپردازند.
7 سال به دور از تنش
دكتر ناصر قاسم زاده، روان شناس معتقد است كه كودك در 7 سال اول زندگي بايد شرايط رشد سالم را طي كند يعني در يك محيط آرام و شاداب به دور از تنش رشد كند. پدر و مادر بايد با شناخت قبلي به ارضاي نيازهاي عاطفي، رواني و جسماني كودك پرداخته و شرايط را طوري فراهم كنند كه فرزند، خاطرات خوب و تصويرهاي مثبتي از زيستن و برقراري ارتباط با ديگران پيدا كند. اين شرايط محقق نميشود مگر اينكه پدر و مادر به هم علاقه كافي داشته و داراي اطلاعات كافي در رابطه با مسايل رشد كودك باشند.
مشاجرات زندگي جزو جدايي ناپذير در هر خانوادهاي است كه اتفاقا بر پايه اصول خاصي بنا شده است. يعني دعوا و مشاجره والدين باعث از بين رفتن مهر و محبت ميان آنها نميشود بلكه بسته به فرهنگ و خاستگاه اجتماعي و هويتي افراد، مشاجرات در جات متفاوتي دارد از فرياد كشيدن و بحث كردن تا درگيريهاي فيزيكال و فحاشي.
والديني كه دچار مشكلات و اختلافات عاطفي، شخصيتي هستند با مشاجرات خود باعث آسيب و ضربه رواني به كودك ميشوند.
اما والدين سالم و نرمال رفتارهاي مختلف خود را با در نظر گرفتن روحيات كودك خود تنظيم ميكنند. والديني كه از نظر شخصيتي مشكل دارند در هنگام مشاجرات خود آن را به بچهها هم منتقل ميكنند و با گفتن كلماتي همچون بچه شلخته، بچه بيتربيت، بچه بيانضباط و.... خود را اندكي تخليه ميكنند.
عده ديگري هم كه اين مشاجرات را با رفتارشان به بچهها تسري نميدهند، كودكان را دچار اضطراب و هيجان كاذب ميكنند.
منبع محبت ناامن
دكتر ناصرقاسم زاده، خانواده را به عنوان منبع محبت كودكان معرفي كرده و ميگويد: كودكاني كه هنوز قدرت قضاوت و تجزيه و تحليل پيدا نكردهاند از دعواي پدر و مادر خاطرات بدي در ذهن خود ثبت ميكنند كه زمينهساز ايجاد اضطراب در آنها ميشود.
در اين ميان كودك اگر به هر كدام از پدر و يا مادر وابسته باشد، احساس بدي نسبت به ديگري پيدا كرده و دوران ناامني او شروع ميشود.
به مرور كه كودك بزرگتر ميشود اين ضعفها به شكلي ديگر تكرار ميشود و با بروز اختلالهاي متفاوتي كه بسته به وراثت و محيط شكل ميگيرد، رفته رفته شرايط مساعد براي رشد كامل شخصيت فرد از بين رفته و اضطراب، افسردگي، وسواس و... نمايان ميشود.
دكتر قاسم زاده به والدين توصيه ميكند تا در شرايط خوبي اقدام به ازدواج كنند. زن و شوهر قبل از ازدواج بايد منشا اختلافات را شناسايي و نسبت به رفع آن اقدام كنند و فلسفه ازدواج و زندگي مشترك را بدانند.
پدر و مادر وظيفه دارند اول خود را بشناسند و بعد از آن اطلاعات لازم را براي بچه دار شدن به دست آورند و بعد با نيت قبلي و به جا آوردن دو ركعت نماز شكر اقدام به بچهدار شدن كنند.
خداوند تن و بدن سالم به كودك شما ميدهد و شما بايد فرزند سالم، صالح و با ايمان تربيت كنيد.
پدر و مادر بايد با نيازهاي رشد كودك در زمينههاي مختلف جسمي، عاطفي، هويتي و شخصيتي آشنا بوده و پاسخ مناسبي به اين نيازها بدهند.
اما پدر و مادر سالم در هر شرايطي كودك خود را دوست دارند و تمام توان خود را براي حفظ سلامت روان كودك بكار ميگيرند.